🥇میم اول: مسأله – مذاکره، بیتصمیم؟
ما ملتی هستیم در بزنگاهِ تصمیم. در شرایطی که تورم افسارگسیخته، سرمایه اجتماعی در وضعیت انتظار، و سیاست خارجی در مه غلیظ ابهام به سر میبرد، بار دیگر «گفتوگو با آمریکا» به عنوان خبر اول به صحنه بازگشته است؛ اینبار در عمان، سرزمین میانجیهای پنهان و فرصتهای خاکستری.
اما پرسش بنیادین این است: آیا این مذاکره به یک «تصمیم» ختم خواهد شد؟ یا همچون بسیاری از دفعات گذشته، به سبک ما، فقط «تأخیرِ تصمیم» را دوباره انتخاب میکنیم؟
مذاکره از موضع ضعف، یعنی چانهزنی برای زندهماندن؛ اما مذاکره از موضع قدرت، یعنی طراحی آینده.
مردم ایران سالهاست بهای سیاستهای بیسرانجام را میپردازند؛ از امیدی که در توافق برجام ساختیم تا ناامیدیای که در دیوار تحریم و بدعهدی دفن شد. اکنون، مذاکره در عمان میتواند فرصت باشد، یا صرفاً پردهای تازه از نمایشی تکراری.
اما یک چیز قطعی است: در این برهه از تاریخ، حتی «تصمیم نگرفتن»، خودش یک تصمیم است. و گاهی پرهزینهترین تصمیم، همین تعویق و ابهام است.
🥈میم دوم: مثال–گذشتهای که بیدار میکند، نه فریب میدهد.
مذاکره با آمریکا مثل ایستادن روی پل لرزان تاریخ است؛ اگر با چشم باز، عقلِ تصمیم، و دست پر بروی، ممکن است عبور کنی؛ اما اگر با اعتماد خام، بدون تکیهگاه، وارد شوی، سقوط حتمی است.
برای همین، مرور تجربه دو کشور عربی که با آمریکا وارد «فرایند تعامل» شدند، برای ما حکم چراغ راه دارد؛ دو تجربه پرهزینه که هنوز از حافظه سیاسی جهان پاک نشده:
۱. لیبی – تسلیم کامل، اما بیامنیت ماندگار در سال ۲۰۰۳، قذافی تمام برنامه تسلیحاتیاش را تعطیل کرد، اسناد را تحویل داد، بازرسان را پذیرفت، و خواست با غرب آشتی کند. اما هشت سال بعد، ناتو تصمیم گرفت که دوران قذافی تمام شده است. شورش مسلحانه از درون و بمباران از بیرون. قذافی فرار کرد و در نهایت کشته شد.
عبرت لیبی: اعتماد کامل به قدرتی که منافع متغیر دارد، بیپشتوانهترین نوع سیاست است.
۲. عراق – همکاری کامل، ولی روایتسازی برعکس صدام حسین با بازرسیهای گسترده سازمان ملل همراهی کرد. اما چون ذهنیت آمریکاییها از پیش ساخته شده بود، با روایتسازی رسانهای، نتیجه از پیش تعیین شد. جنگ آغاز شد، بدون کشف سلاح کشتار جمعی.
عبرت عراق: وقتی حریف هم قاضی است، هم دادستان، حتی بیگناهی هم مصونیت نمیآورد.
نتیجه برای ایران امروز: مذاکرهای که بیپشتوانه داخلی، بدون روایت ملی، و با چشم بستن بر تجربههای گذشته باشد، پرهزینه است. آمریکا با دشمنانش اهل معامله است؛ اما با دشمنان بیقدرت، اهل سلطه است.
🥉میم سوم: مسیر – از تهدید تا تدبیر:
فیلمها آینه تصمیمهای بزرگاند،
در فیلم «ساعتِ تاریک» (Darkest Hour)، چرچیل روبهروی فشار برای سازش با نازیها قدرتمند، با این جمله در مجلس بریتانیا ایستاد: «نمیتوانی با ببر، گفتوگو کنی وقتی سرت در دهانش است.»
این جمله، یک سیاست نیست؛ یک فلسفه تصمیم است. چرچیل نه دیوانه جنگ بود، نه دشمن مذاکره؛
او خوب میدانست: مذاکرهای که از ترس مرگ باشد، زندگی نمیآورد.
در همان فیلم، چرچیل در واگن مترو لندن، وقتی از مردم میپرسد: «باید تسلیم شویم یا مقاومت کنیم؟» پیرمردی جواب میدهد: «میجنگیم در خیابانها، و اگر لازم شد، در کوچهها.»
چنین روحیهای، معنای مذاکره را عوض میکند.
در فیلم «چ» نیز مصطفی چمران در میانه بحران میگوید: «باید تصمیم بگیری، یا بایستی بمانی، یا بایستی بروی. اما نایست و فقط نگاه کن.»
این جمله، بهروشنی روح تصمیمگیری در شرایط ابهام و فشار را تداعی میکند.
ما در موقعیتی هستیم که نه از مذاکره میهراسیم، و نه از ایستادگی. اما باید بدانیم هر مذاکرهای، نیاز به «توازن» دارد؛ توازن قدرت، توازن روایت، توازن خواست.
📣سناریوهای محتمل – نه خیال، نه فاجعه؛ فقط واقعیت:
سناریو ۱️⃣ : توافق محدود – خرید زمان
ویژگیها:
تبادل زندانیان، دسترسی به منابع بلوکهشده، کاهش تنش
پیامدها:
امید موقت در بازار؛ بدون تغییر بنیادی؛ بازگشتپذیر
سناریو ۲️⃣: شکست مذاکره و آغاز تقابل – از تلآویو تا نطنز
پیشزمینه:
ناوهای آمریکا در منطقه مستقر شدهاند، اسرائیل تحرکات سایبری و اطلاعاتی را افزایش داده است.
رسانههای غربی نیز در حال آمادهسازی افکار عمومی برای اقدامات پیشدستانه وتهاجم هستند.
ویژگیها: حملات هوایی یا پهپادی احتمالی از سوی اسرائیل به تأسیسات هستهای یا مراکز نظامی ایران.
پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی از سوی آمریکا بدون ورود مستقیم نظامی.
فعالسازی نیروهای نیابتی برای متوازنسازی پاسخ ایران در منطقه
پیامدها:ایجاد جو امنیتی در داخل کشور.
تقویت گرایش به پاسخ متقابل در فضای عمومی و نخبگانی.
امکان ورود به درگیری محدود اما چندمرحلهای در منطقه.
سناریو ۳️⃣: گفتوگوی ممتد، تصمیم معلق
ویژگیها: ادامه مذاکرات بدون نتیجه قطعی پیامدها:بلاتکلیفی بازار، فرسایش اعتماد، فرصتسوزی داخلی.
نکته تکمیلی: در حالیکه آمریکا اعلام کرده فقط «مذاکره مستقیم» را میپذیرد، ایران همچنان بر «مذاکره غیرمستقیم از طریق واسطهها» تأکید دارد. با وجود این شکاف، در صورت تشدید بحران، احتمال گذار به گفتوگوی مستقیم نیز وجود دارد؛ هرچند پرهزینه.در غیر اینصورت سناریو دوم محتمل ترین ،سناریو میباشد.
پیشنهاد راهبردی – ایران در چهار سطح تصمیم بگیرد، نه فقط مذاکره کند:
۱. تصمیم در حوزه قدرت داخلی:
ساخت اعتماد عمومی، مبارزه با فساد، بازسازی ساختار اقتصادی (این پایه هر مذاکره است).
۲. تصمیم در حوزه روایت:
ما هنوز روایت مشترکی از “چرا مذاکره میکنیم؟” نداریم. این خلأ، بدنه جامعه را از فرآیند حذف میکند.
3. تصمیم در حوزه الگوی تعامل جهانی:
روشن کنیم که تعامل برای قدرتسازی است، نه برای بقا..
4. تصمیم در حوزه نخبگان:
نخبگان را به میز تصمیم برگردانیم. حذف صدای دانشگاه، فعالان مدنی، کارآفرینان، و حتی دیپلماتهای قدیمی یعنی حذف خرد از تصمیم.
پایان با روحیه ملی:
ما ملتی هستیم که نه از صلح میهراسد، نه از ایستادگی. در تاریکترین ساعتها، تصمیمی روشن میگیریم. نه از سر ترس، بلکه از سر تدبیر.
پرسش پایانی: اگر در عمان مذاکره میکنیم، آیا در تهران هم ارادهای برای تصمیم هست؟ یا باز هم در مه ابهام، مذاکره را بهانهای میکنیم برای نپذیرفتن یک انتخاب سخت؟
سه میم 🧷 مهرداد مظفری
لینک کوتاه : http://ronu.ir/?p=523