فیلم  THE COMPANY MEN (مردان شرکتی یا سوداگران)

روایت زندگی ۳ نفر که از کار خود بیکار شده اند در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸را به تصویر می کشد و به خوبی تاثیرات بحران اقتصادی بر خانواده‌ها را ترسیم میکند.

در فیلم سعی نشده تا به جستجوی دلایل بحران در سطح سیاسی و  بین المللی بپردازد و تنها تمرکزش بر روی انسانهایی است که زندگی شان به واسطه این رکود، رو به نابودی می‌رود و  مهمتر اینکه هر یک چگونه با بحران بیکاری مواجه میشوند.

این سه نفر هریک روشی برای آینده زندگی خود انتخاب می‌کنند: یک نفر کار جدیدی را آغاز میکند، یک نفر از این سه نفر،خودکشی میکند و سومین نفر با ایجاد کسب و کار جدید و آغاز دوباره، امید را دوباره تلفظ می‌کند.

فیلم آموزه های مدیریت ویژه‌ای دارد:

۱- در یک صحنه که معاون و مدیرعامل اتفاق نظری در مورد تعدیل نیرو ندارند، معاون به مدیر عامل میگوید تابلوهای نقاشی Edgar Degas دفترت را بجای تعدیل کارکنان بفروش(در دوران رکود، مدیریت هزینه از نقطه تصمیم گیری بایستی شروع شود).                  

 ۲ -در جایی از فیلم بیان میشود صنایع سنگین مانند خودرو سازی،فولاد و کشتی سازی در امریکا دیگرمرده اند(ورشکستگی GM و …)لذا آینده در خدمات بهداشتی، زیر ساخت‌ها و تولید نیرو است.

پایان بندی فیلم اثربخش و امیدوار کننده است.

روح اصلی فیلم،فاصله بین ریزش تا رویش است.

از زندگی تا مرگ و دوباره سلام زندگی.